گزارش از پریسا الله وردی
به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری هفت اقلیم، روز چهارشنبه مدرخ ١٣ تيرماه شبِ امير حسن چهلتن با ميزباني مهدي افروز منش در موسسه فرهنگي هنري هفت اقليم برگزار شد.
⭕️افروز منش: از يك مقطعي داستان هايتان به تلخي گراييد و در كتاب تهران شهر بي آسمان اين موضوع به قدري بنظرم تشديد شد.آيا خودتان اين را قبول داريد؟
چهلتن:هر آدمي در كار حرفه اي خودش در دوره اي بالغ ميشود.وقتي شروع كردم به نوشتنِ اولين داستانهايم به بلوغ نرسيده بودم؛ نوشتن برايم مثل يك نياز بود و من در حد مقدورات خودم مينوشتم، دانش عمومي خودم و شناختي كه از جامعه داشتم. اما شكي نيست كه وقتي انسان زندگي ميكند و تجربيات زيستي اش سرشارتر ميشود و با تاريخ معاصر آشنا ميشود كه خيلي مهم است و من هميشه اهميت تاريخ و جغرافيا را به دوستانم گوشزد ميكنم،باعث تغيير و تحول انسان ميشود. همچنين با توجه به فاصله هاي چند ساله ي بين آثارم اين تغييرات بايد طبيعي باشد.بالاخره باگذشت زمان انسان بيشتر در بحر اتفاقات محيط زندگي خود فرو مي رود و به دريافت هاي تازه مي رسد حتي در دريافت هاي گذشته اش تجديد نظر مي كند.و اصولا اين خاصيت انسان است كه مرتب تجربه ميكنيم و دانسته هاي جديد ياد ميگيريم و بازدهمان بدون شك تحت تاثير آموخته هاي ما قرار ميگيرد.
⭕️آيا اين نگاه هيولايي شما به تهران نيز حاصل همين تفكر است؟
تهران اين جنبه هاي هيولايي را مثل هر شهر بزرگ ديگري دارد.يعني در واقع كالبد شهري است اما معنا و فرهنگ شهري در آن وجود ندارد.اين تصور اشتباه است كه تراكم انسانها و ماشينها و خانه ها و مغازه ها ميتوانند شهر بسازند. اصلا اينطور نيست. وبايد اضافه كنم كه توجهي كه من به تهران دارم بخاطر تهران بودنش نيست بخاطر اين است كه شهر من است؛ من در اين شهر بدنيا آمدم و تمام خاطرات خانوادگيمان متعلق به اين شهر است. من از كودكي به محيط اطرافم توجه داشتم،تمام كاسب هاي محل را ميشناختم و براي من موقعيت داستاني خارج از مكان نميتواند پديد بيايد و شكل بگيرد؛ تمام اينها من را به جغرافياي تهران وابسته كرده است.
⭕️با توجه به تصور هيولايي بودن شهر تهران، ورود شخصيت هاي زياد و پررنگ زن به داستانهاي شما، با توجه به لطافتي كه خانم ها به داستانها ميدهند، بنظرتان پارادكسيكال نيست؟يا عمدا اين تناقض را ايجاد مي كنيد؟
نه ربطي به اين مسئله ندارد؛ دنياي زنانه داستاني تر است، ذهن زنانه داستاني تر است،ذهن زنانه به جزئيات توجه دارد و اين همان چيزي است كه داستان را پديد مي آورد، كليات گزارش روزنامه ها است،ولي داستان يعني همان گزارشها به علاوه انبوهي از جزئيات و خرده روايت ها و خرده داستانها كه يك رمان يا داستان را پديد مي آورد.زنها داستاني تر هستند چون متفاوتند و چون ذهنشان خطي نيست.البته نه به اين معنا كه در آقايان مصداق نداشته باشد به خصوص درمورد هنرمندان اينطور نيست، هنرمندها كساني هستند كه نيمه مخالف خودشان از لحاظ جنسيت را به بروز در آورده اند؛ بنابراين در هرنويسنده مرد خوبي،يك وجه زنانه وجود داردو بالعكس.وگرنه در نوشتن كم مي آورد.
⭕️چهلتن: من داستان و رمان را جامع ترين شكل در ميان اشكال هنري براي شناخت جامعه ميدانم.
در ادامه افزود: براي همين است كه ميگوييم اگر ميخواهيد روسي بودن در قرن هجدهم را بدانيد داستايوفسكي بخوانيد و اين يعني قدرت ادبيات!از كودكي زنها براي من موجودات جالبتري بودند؛حرفهايشان، زندگيشان و پيچ و خم هاي فكريشان. مادر من به هيچ يك از زنهايي كه تا بحال نوشتم نزديك نيست، ولي من زبان فارسي را از مادرم ياد گرفتم. زبان در ادبيات اتفاق مي افتد با وجود خوب بودن كتاب هاي درسي، ما از طريق آنها نميتوانيم با زبان فارسي آشنا شويم.اگر توجه كنيد جوانهاي الآن علاقه اي به مطالعه ادبيات كلاسيك فارسي ندارند و دليلش اين است كه از صفويه به بعد فقط به وجه آموزشي اين متون توجه شده است.
⭕️توجه شما به جنوب شهر در آثارتان از كجا مي آيد، با توجه به اينكه خودتان در جنوب شهر ساكن نبوديد؟
من فكر ميكنم كه حداقل تا٦٠يا٧٠ سال ديگر تهران بافت طبقاتي ندارد،يعني همه چيز قاطي شدهاست، اين را خيلي روشن ميتوانيد ببينيد.مثلا من يادم مي آيد كه يكي از همسايه هاي ما دربان بانك و ديگري تيمسار بود.تهران همچين تركيبي دارد.
⭕️جايگاه تحقيق در نوشتن چقدر برايتان اهميت دارد؟
وقتي تصميم ميگيرم در مورد موضوعي بنويسم در ابتدا شروع ميكنم به خواندن مطالب مرتبط با آن موضوع.نوشتن يك رمان براي من مثل انجام يك پروژه فني است به اين معني كه شما بايد مطالعات بسياري داشته باشيد.
⭕️چهلتن: بزرگترين لذت من از نوشتن در حين نوشتن اتفاق مي افتد.من در آن لحظات اصلا به مجوز گرفتن و چاپ شدن كتابم فكر نميكنم.بنظرم اين نشانه اين است كه من هنوز در كارم حرفه اي نيستم، البته براي كار هنري نميشود حرفه اي بود. كسي كه كار حرفه اي ميكند بازار را حتما در نظر ميگيرد.من از آن دسته نويسنده هايي نيستم كه امكان فروش به معناي واقعي را بلد باشم.نميتوانم در چ
هارچوب امكانات و تقاضاي بازار بنويسم. بنابراين من بيشتر براي پاسخ به يك نياز دروني مينويسم. و تا همين جاي كار از نتيجه اش هم ناراضي نيستم.
⭕️وقتي تا اين حد نوشتن براي شما مهم است ولي نميتوانيد نوشته هايتان را چاپ كنيد چه انگيزه اي به شما نيرو ميدهد؟
فكر ميكنم سرنوشت من اين است و نميتوانم دستكاري اش كنم.ميتوانم مهاجرت كنم ولي آيا ميتوانم به زبان ديگري بنويسم؟ وقتي نميتوانم، سرنوشت براي من اينطوري است كه يك نويسنده ايراني باشم با تمام محدوديت هايش!
⭕️چهلتن:من تصميم نگرفتم كه آثارم در خارج از كشور چاپ شود بلكه اين اتفاق افتاد.
٢٠ سال پيش اين شانس براي من ايجاد شد كه با مطبوعات بسيار معروف بين المللي ارتباط برقرار كنم و برايشان بنويسم و بعد كم كم زمينه ترجمه آثار من ايجاد شد.خوشبختانه اين امكان براي من فراهم شد بدون اين كه تصميمش را گرفته باشم.
⭕️چهلتن: بعضي ميگويند شهرت دردسر دارد.
من ٢٧ سال است كه در يكي از محلات تهران زندگي ميكنم و تقريبا هيچ كس نميداند من نويسنده هستم.يك بار رفته بودم فتوكپي بگيرم كه از من پرسيدند:آقا شما كارگردان هستيد؟گفتم نه كه گفت: ولي عكست را در روزنامه ديدم! اين جامعه چنين انزوايي را تحميل مي كند.
دقايق پاياني جلسه با سوالات حاضرين كه خود معمولا از اهل قلم بودند همراه بود. جلسه بعدي اين سلسله نشست ها چهارشنبه٢٠ ام تير ماه باحضور فرخنده آقايي و ميزباني الهام فلاح برگزار خواهد شد.