گزارش از پریسا اله وردی
به گزارش روابط عمومی هفت اقلیم، پنجمين شب از " يك شب يك نويسنده" با حضور "علي خدايي" و ميزباني " سينا دادخواه" در موسسه فرهنگي هنري هفت اقليم برگزار شد.
⭕️علي خدايي: تهران تا١٦ سالگي مال من است!
سينا دادخواه ضمن اشاره به سخني از آقاي خدايي به اين شرح كه" اصفهان شهر من است!" پرسيد: تهران يا اصفهان؟ هيچ كدام يا هردو؟
كهه ايشان پاسخ داد: تهران تا١٦ سالگي مال من است، تهراني كه شما ديگر نمي بينيدش والآن دنبالش ميگرديد. در ادامه به توصيف تهران قديم پرداخت و گفت: تهران براي من اين شكلي ست. بخاطر كار پدر به اصفهان كوچ كرديم. آنجا بزرگ شدم و دبيري پيدا كردم كه به من گفت ميتوانم بنويسم. نوشتن و عاشق شدن و اتفاق هاي خوب و رفتن به سركار و اينكه احساس ميكني داري در سرزمين كهن زندگي ميكني، در اصفهان اتفاق افتاد.
⭕️خدايي: يك دريا داستان داشتم كه هيچ كدام داستان نبود!
علي خدايي در پاسخ سوال دادخواه كه در چند سالگي اولين داستانتان رانوشتيد كه چاپ شده باشد؟ گفت: در سال ٥٩ وقتي ٢٢ سالم بود و به دانشگاه مي رفتم ولي قبل از آن يك دريا داستان داشتم كه هيچ كدام داستان نبود!
⭕️خدايي: زنها در زندگي من خيلي قدرتمند بودند!
سينا دادخواه پرسيد: چرا شخصيت بيشتر داستان هاي شما يك زن است؟
كه خدايي در پاسخ گفت: براي اينكه زنها در زندگي من خيلي قدرتمند بودند؛ همه امكانات ما با تصميم گيري زنها انجام ميشد. مادرم، فنيا، خواهرش، عمه هايم، همه شخصيت هايي قوي بودند.
⭕️خدايي: حيوان ها آدم ها را به هم نزديك ميكنند!
سينا دادخواه در ادامه گفت: كتابي داريد به اسم همسرتان "آذر" كه علي خدايي پاسخ داد: بدون همسرم نميتوانم زندگي كنم، او در زندگي من نقش مهمي دارد.
در ادامه افزود: داستانها برگرفته از علايق آدم هايي شبيه به من، آذر، فنيا يا ديگر آدم هايي كه در زندگي مان بودند و دو پسر و چند گربه است. حيوان ها آدم ها را به هم نزديك ميكنند. وقتي حيواني داري ميتواني شكل هاي مختلف عاطفه را ابراز كني و اينها براي تو حركت و شكل هاي متفاوت مي سازد كه خيلي جذاب و داستان ساز است.
⭕️خدايي:خيلي كتابها را پشت يخچال آزمايشگاه خواندم!
سينا دادخواه پرسيد: با داشتن شغل ثابت و كار در آزمايشگاه چطور توانستيد اين تناسب را بين كارتان و داستان نويسي برقرار كنيد؟
خدايي پاسخ داد: خيلي ساده! متاسفانه به دليل اينكه اقتصادي نيستم زندگي خيلي معمولي و خوبي دارم كه البته خيلي لذت بخش است و از كاري كه ميكنم خيلي لذت ميبرم. همانطور كه وقتي داستان مينويسم لذت ميبرم.براي من اين دو خيلي نزديك به هم هستند خيلي از يادداشت هايم را در آزمايشگاه نوشتم و خيلي كتابها را وقتي شيفت شب بودم؛ پشت يخچال آزمايشگاه خواندم. و كاري كه كردم اين است كه در داستان اخيرم توانستم پزشكي را به داستانم اضافه كنم.
⭕️خدايي:به وسيله داستان به زمان خودم وصل ميشوم!
دادخواه پرسيد: هميشه دوست داشتيد در داوري ها شركت كنيد و نسل جوان را به خوبي ميشناسيد، اين از كجا نشأت ميگيرد؟
خدايي پاسخ داد: شايد بدليل اينكه داور جايزه گلشيري بودم در اين سالها براي ديگر جشنواره ها نيز دعوت شدم. واقعيت اين است كه من پيشنهاد نميكردم كه انتخابم كنند، بلكه انتخاب ميشدم .عمدتا من به وسيله كتاب و داستان به زمان خودم وصل ميشوم ؛ اگر چه هنوز داستان نويسنده هاي جديد شباهت هاي زيادي به يكديگر دارد. يكي از اين شباهت ها اين است كه دختر ها در داستانها آزادانه تر صحبت ميكنند و مجبور نيستند حس هاي خودشان را پنهان كنند. همچنين داستان هايي كه در ديگر شهر ها نوشته ميشود نيز شباهت هاي زيادي به يكديگر دارد،اين داستانها، داستاني نيست كه بايد نوشته شود زيرا به روز نيستند و در اكثر آنها اتفاق مهمي نميفتد.
⭕️خدايي: نوشته هاي من حاصل نگاه كردن من است!
خدايي در پاسخ دادخواه كه پرسيد فضاي ناداستان را چطور ميبينيد؟ گفتند: من در رابطه با خودم ميتوانم بگويم كه در سالهاي اخير هر شب به خيابانها ميروم و سعي ميكنم نبض ها را بدست بياورم. وقتي مينويسم حاصل نگاه كردن من است. در ادامه ضمن تعريف خاطره اي گفتند: من اصلا لازم نيست چيزي بنويسم بلكه ديده ها و شنيده ها را مرتب ميكنم.
در ادامه افزود: وقتي داستان جديدي مينويسم فورا با دوستان نويسنده ام تماس ميگيرم و داستان را برايشان ميخوانم، تا اينجاي كار با من است. مهم اين است كه من اينكار را با لذت انجام ميدهم؛ ممكن است كساني داستانم را دوست داشته باشند و كساني دوست نداشته باشند.
اين جلسه كه همچون جلسات گذشته با استقبال شمار زيادي از نويسندگان همراه بود با پرسش و پاسخ ادامه يافت و طبق برنامه هميشه نويسنده مهمان به سوالات حاضرين پاسخ داد. ششمين شب از سلسله نشست هاي نويسندگان پيشكسوت چهارشنبه ٢٣خرداد ماه با حضور "ابوتراب خسروي" و ميزباني "محسن حكيم معاني" برگزار خواهد شد.